محل تبلیغات شما
میگفت چشم هایت را دوست دارم،سبز،مثل جنگل 
وقتی که میخواست برود،دستش را گرفتم و گفتم به چشمانم نگاه کن و بگو که میروی،به چشم هایم نگاه کن تا رفتنت را باور کنم 
سرش را پایین انداخت 
نگاه نکرد و رفت 
و حال من ماندم و منی که رفتنش را باور نمیکند 
من با چشم هایم رفتنش را دیدم و حال جنگلی که آنها را دوست داشت همیشه در حال باریدن است و من باور ندارم که نیست 
من باور ندارم که بعد از رفتنش هنوز هم زنده ام 
دست روی قلبم میگذارم،آری میتپد 
میتپد اما شک دارم که زندگی هم میکند 
میتپد و لعنت به تپش های ثانیه ای اش
راستی،زنده هایی که مرده اند،مینویسند 
گاهی هم نقاشی میکشند 
و از روزی که او رفت،سلاحی را برداشتم و به قلبم شلیک کردم و در میان این شعر ها پخش شدم 
دیگر پیدا نیستم 
دختری افسرده،ساکت و پژمرده،تصویر من در ذهن دیگران شده است 
مرده ها هم گاهی که نه،همیشه مینویسند 
من مینویسم،همیشه مینویسم
همیشه

نکات مهم در رفتار والدین با کودکان

کلاغه می گه قار و قار و قار

من پُرم از خاطرات و قصه های کودکی

باور ,هم ,چشم ,رفتنش ,حال ,دوست ,را دوست ,میگفت چشم ,باور ندارم ,را باور ,نگاه کن

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

میثاق عشق ثبت برند - ثبت شرکت مسئولیت محدود حقوق| مدرسه وکالت و تجارت |School of Law & Business James's notes نصب نرم افزار leyrapopur Lady Bug X Cat noir قلب آتشین من پرستوهای عاشق idrucontter